«شبیه گالیله»، داستانی است در مجموعة «چشم سگ» از عالیه عطایی. داستان، بیان احوال و ماجرای مردی است که ماری را از افغانستان برای فروش به ایران میآورد. ضیا، شخصیت اصلی داستان در مواضع متعدد، صفات، حالات و کنشهایی به همسر و دختر و گاه دیگر زنان داستان اسناد میدهد که پیشتر برای مار نیز به کار برده بود. مسئلة مقاله، یافتن توجیه یا علتی برای این اسنادهاست. از اینرو با رویکرد روانکاوانه به بررسی ناخودآگاه متن و شخصیت اصلی پرداخته شد و از آنجا که این رویکرد، وجوه اجتماعی و رابطة قدرت را در بر نمیگیرد، در بخشی دیگر با رویکرد فمنیسم مارکسیستی، متن تحلیل و بررسی شد. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر تفسیر و تأویل است. نتایج پژوهش نشان میدهد که ناخودآگاه متن از طریق شخصیت اصلی با ادغام و جابهجایی، تداعی و نماد، مار و زن را به جای هم مینشاند. و زن/ مار به شیئی برای بهرة اقتصادی فروکاسته میشود. طبیعیشدگیِ رابطة زن/ مار مطابق خواست شخصیت اصلی و سرانجام رهایی از سلطة شخصیت اصلی در قالب خودبودگی و استقلال در زندگی و تأمین نیازهای اولیه پدیدار شده است. مفاهیم ارزشی ذکرشده در داستان طبق نظرگاه و گفتمان غالب شخصیت اصلی و در جهت تثبیت سلطة او بر زن/ مار، تغییر معنا مییابد.